معنی فارسی clasp one's hands

A2

به هم آوردن دست‌ها به طوری که معمولاً نشانه‌ای از دعا، تفکر یا انتظار است.

To hold one's hands tightly together, often as a sign of prayer or anxiety.

example
معنی(example):

او دستانش را در دعا به هم قفل کرد.

مثال:

She clasped her hands in prayer.

معنی(example):

او وقتی عصبی است، دستانش را اغلب به هم قفل می‌کند.

مثال:

He often clasps his hands when he is nervous.

معنی فارسی کلمه clasp one's hands

:

به هم آوردن دست‌ها به طوری که معمولاً نشانه‌ای از دعا، تفکر یا انتظار است.