معنی فارسی claspt

B1

یک وسیله برای نگه داشتن یا متصل کردن چیزها به یکدیگر.

An object used to fasten or hold things together.

example
معنی(example):

او از یک کلید برای نگه داشتن کاغذها استفاده کرد.

مثال:

He used a claspt to hold the papers together.

معنی(example):

کلید تضمین کرد که هیچ چیزی در حین حمل و نقل نیفتد.

مثال:

The claspt ensured that nothing fell out during transport.

معنی فارسی کلمه claspt

: معنی claspt به فارسی

یک وسیله برای نگه داشتن یا متصل کردن چیزها به یکدیگر.