معنی فارسی clattiest

B1

صفت برتر از clatter، به معنی تولید صدای بلندتر و جذب کننده‌تر.

Superlative form of clatter, meaning producing the most noise.

adjective
معنی(adjective):

Shabby, dirty, greasy.

example
معنی(example):

این پرترو ترین دستگاهی است که ما تا به حال استفاده کرده‌ایم.

مثال:

This is the clattiest machine we've ever used.

معنی(example):

او به عنوان پر صداترین کودک در کلاس شناخته می‌شود.

مثال:

He is known for being the clattiest child in the class.

معنی فارسی کلمه clattiest

: معنی clattiest به فارسی

صفت برتر از clatter، به معنی تولید صدای بلندتر و جذب کننده‌تر.