معنی فارسی clavate
B2کلاوات، به معنی شکل و ظاهری مانند کلید، مخصوصاً در مورد اندامها یا ابزارها.
Having a shape that is club-like or swollen at one end.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Resembling a club, becoming increasingly wide from the base to the distal end.
مثال:
an organism with clavate antennae
example
معنی(example):
انتهای کلاوات ابزار باعث میشود که گرفتن آن آسان باشد.
مثال:
The clavate end of the tool makes it easy to grip.
معنی(example):
برخی از قارچها دارای اسپورهای کلاوات هستند که به تکثیر کمک میکنند.
مثال:
Some fungi have clavate spores that help in reproduction.
معنی فارسی کلمه clavate
:
کلاوات، به معنی شکل و ظاهری مانند کلید، مخصوصاً در مورد اندامها یا ابزارها.