معنی فارسی clean-
B1تمیز کردن، فرآیند حذف کثیفی، آلودگی یا اشیاء نامنظم از یک مکان.
The act of removing dirt, clutter, or disorder from a place.
- VERB
example
معنی(example):
تمیز کردن اتاق شما به معنی مرتب و منظم کردن آن است.
مثال:
To clean your room means to organize and tidy it up.
معنی(example):
مطمئن شوید که بعد از شام آشپزخانه را تمیز کنید.
مثال:
Make sure to clean the kitchen after dinner.
معنی فارسی کلمه clean-
:
تمیز کردن، فرآیند حذف کثیفی، آلودگی یا اشیاء نامنظم از یک مکان.