معنی فارسی cleansed
B1عملی که نشاندهنده پاکسازی یا آزادسازی از آلودگیهای روحی یا احساسی است.
To make clean or free from impurities, often used in a spiritual or emotional context.
- verb
verb
معنی(verb):
To free from dirt; to clean, to purify.
معنی(verb):
To spiritually purify; to free from guilt or sin; to purge.
example
معنی(example):
او با مدیتیشن روح خود را پاک کرد.
مثال:
He cleansed his spirit with meditation.
معنی(example):
پس از مراسم، آنها احساس پاکی و تجدید شدند.
مثال:
After the ritual, they felt cleansed and renewed.
معنی فارسی کلمه cleansed
:
عملی که نشاندهنده پاکسازی یا آزادسازی از آلودگیهای روحی یا احساسی است.