معنی فارسی cleidomancy
B1پیشگویی با استفاده از استخوان ترقوه، به ویژه به منظور پیشبینی آینده.
A form of divination involving the clavicle or collarbone.
- NOUN
example
معنی(example):
کلیدومانسی شامل پیشگوئی با استفاده از استخوان ترقوه است.
مثال:
Cleidomancy involves divination using the collarbone.
معنی(example):
برخی فرهنگها از کلیدومانسی به عنوان شکلی از طالعبینی استفاده کردند.
مثال:
Some cultures practiced cleidomancy as a form of fortune-telling.
معنی فارسی کلمه cleidomancy
:
پیشگویی با استفاده از استخوان ترقوه، به ویژه به منظور پیشبینی آینده.