معنی فارسی clicky

B1

صفتی که برای توصیف صدای کلیک‌دار یک شیء مانند کیبورد یا ماوس به کار می‌رود.

An adjective describing the clicking sound made by an object, often in relation to keyboards or mice.

example
معنی(example):

کیبورد هنگام تایپ بسیار کلیکی بود.

مثال:

The keyboard was very clicky when typing.

معنی(example):

برای بازی، از ماوس کلیکی بیشتر خوشم می‌آید.

مثال:

I prefer a clicky mouse for gaming.

معنی فارسی کلمه clicky

: معنی clicky به فارسی

صفتی که برای توصیف صدای کلیک‌دار یک شیء مانند کیبورد یا ماوس به کار می‌رود.