معنی فارسی cliquiest
B2کلوییترین، صفتی برای توصیف فردی که بیشترین تمایل را به تشکیل گروههای بسته اجتماعی دارد.
Describing someone who is the most prone to forming exclusive social groups.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having the characteristics of a clique
example
معنی(example):
در دبیرستان، او به عنوان کلوییترین فرد در کلاس شناخته میشد.
مثال:
In high school, she was known to be the cliquiest person in the class.
معنی(example):
کلوییترین اعضای گروه معمولاً به تازه واردها توجه نمیکردند.
مثال:
The cliquiest members of the group often ignored newcomers.
معنی فارسی کلمه cliquiest
:
کلوییترین، صفتی برای توصیف فردی که بیشترین تمایل را به تشکیل گروههای بسته اجتماعی دارد.