معنی فارسی clobbering
B1به شدت ضربه زدن یا آسیب زدن به چیزی، معمولاً با استفاده از نیروی زیاد.
To hit or strike something with great force.
- verb
- noun
- adjective
verb
معنی(verb):
To hit or bash severely; to seriously harm or damage.
معنی(verb):
To overwrite (data) or override (an assignment of a value), often unintentionally or unexpectedly.
noun
معنی(noun):
A beating; a thrashing; a thorough defeat.
adjective
معنی(adjective):
That clobbers.
example
معنی(example):
طوفان با باران شدید شهر کوچک را زیر و رو می‌کرد.
مثال:
The storm was clobbering the small town with heavy rain.
معنی(example):
او در خواب بالش را زیر و رو می‌کرد.
مثال:
He was clobbering the pillow during his sleep.
معنی فارسی کلمه clobbering
:
به شدت ضربه زدن یا آسیب زدن به چیزی، معمولاً با استفاده از نیروی زیاد.
