معنی فارسی cloudily

B1

به طرز ابرناک، وضعیتی که آسمان پر از ابر است.

In a cloudy manner; used to describe weather conditions.

example
معنی(example):

بیرون ابرناک بود، بنابراین ما در خانه باقی ماندیم.

مثال:

It was cloudily outside, so we stayed in.

معنی(example):

روز ابتدا ابرناک بود اما بعداً آفتابی شد.

مثال:

The day started out cloudily but turned sunny later.

معنی فارسی کلمه cloudily

: معنی cloudily به فارسی

به طرز ابرناک، وضعیتی که آسمان پر از ابر است.