معنی فارسی cludgy

B1

به معنای بی‌نظم یا به هم ریخته، معمولاً به طریقی که افراد دیگر را گیج می‌کند.

Clumsy and haphazard, particularly in a way that confuses others.

example
معنی(example):

اجراي cludgy او از پروژه گیج‌کننده بود.

مثال:

His cludgy implementation of the project was confusing.

معنی(example):

طبیعت cludgy راه‌حل آن را دنبال کردن سخت کرد.

مثال:

The cludgy nature of the solution made it difficult to follow.

معنی فارسی کلمه cludgy

: معنی cludgy به فارسی

به معنای بی‌نظم یا به هم ریخته، معمولاً به طریقی که افراد دیگر را گیج می‌کند.