معنی فارسی clued-up

B1

آگاه و باخبر از موضوعات و جزئیات مختلف.

Well informed or aware of the latest information.

example
معنی(example):

او در مورد رویدادهای جاری بسیار با خبر است.

مثال:

He is very clued-up about current events.

معنی(example):

با خبر بودن در گفتگوها کمک می‌کند.

مثال:

Being clued-up helps in conversations.

معنی فارسی کلمه clued-up

: معنی clued-up به فارسی

آگاه و باخبر از موضوعات و جزئیات مختلف.