معنی فارسی coarcted
B2تنگشدگی یا باریکشدگی یک شریان یا رگ خونی به دلیل بیماری یا عارضه.
Narrowed or constricted segment of a blood vessel.
- verb
verb
معنی(verb):
To coarctate.
مثال:
a coarcted aorta
example
معنی(example):
پزشک متوجه شد که شریان تنگ شده است.
مثال:
The doctor found that the artery was coarcted.
معنی(example):
شریانهای تنگ شده میتوانند جریان خون را محدود کنند.
مثال:
Coarcted blood vessels can restrict blood flow.
معنی فارسی کلمه coarcted
:
تنگشدگی یا باریکشدگی یک شریان یا رگ خونی به دلیل بیماری یا عارضه.