معنی فارسی cobdenite

C2

کسی که پیرو مکتب کوبدن‌گرایی است و اصول آن را دنبال می‌کند.

A follower of Cobdenism who advocates for free trade and its associated principles.

example
معنی(example):

به عنوان یک کوبدنی، او به اصول تجارت آزاد اعتقاد داشت.

مثال:

As a cobdenite, she believed in the principles of free trade.

معنی(example):

کوبدن‌گرایان اغلب دربارهٔ تأثیرات تعرفه‌ها بر اقتصاد بحث می‌کنند.

مثال:

Cobdenites often debate the impacts of tariffs on economies.

معنی فارسی کلمه cobdenite

: معنی cobdenite به فارسی

کسی که پیرو مکتب کوبدن‌گرایی است و اصول آن را دنبال می‌کند.