معنی فارسی cockhorse
A2اسب چوبی که کودکان روی آن سوار میشوند، یک اسباببازی قدیمی.
A child's toy horse on which one can sit and pretend to ride.
- NOUN
example
معنی(example):
کودک با اسب چوبیاش بازی کرد.
مثال:
The child played with his toy cockhorse.
معنی(example):
او اسب چوبی را دور باغ سوار شد.
مثال:
She rode the cockhorse around the garden.
معنی فارسی کلمه cockhorse
:
اسب چوبی که کودکان روی آن سوار میشوند، یک اسباببازی قدیمی.