معنی فارسی coffled
B1وضعیتی که در آن افراد یا اشیاء با زنجیر یا بند به هم متصل میشوند.
Joined together, typically with restraints such as shackles.
- VERB
example
معنی(example):
زندانیان برای حمل و نقل به همدیگر قفل شده بودند.
مثال:
The prisoners were coffled together for transport.
معنی(example):
زنجیرهای قدیمی به رغم زنگ زدگی هنوز هم قفل شده بودند.
مثال:
The old chains were still coffled despite the rust.
معنی فارسی کلمه coffled
:
وضعیتی که در آن افراد یا اشیاء با زنجیر یا بند به هم متصل میشوند.