معنی فارسی cogitabund
C2قنات، حالت تفکر و تعمق عمیق خصوصاً در شرایطی که شخص درگیر اندیشههای خود است.
Given to deep or serious thought; contemplative.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او اغلب زمانی که در افکارش غرق است، به نظر میرسد که فکر میکند.
مثال:
He often appears cogitabund when lost in his thoughts.
معنی(example):
چهرهاش در حالی که به سؤال فکر میکرد، حالت تفکری به خود گرفت.
مثال:
A cogitabund expression crossed her face as she pondered the question.
معنی فارسی کلمه cogitabund
:
قنات، حالت تفکر و تعمق عمیق خصوصاً در شرایطی که شخص درگیر اندیشههای خود است.