معنی فارسی coiler
B1شخص یا وسیلهای که اقدام به پیچیدن کرده یا میکند.
A person or device that coils something, typically wire or thread.
- NOUN
example
معنی(example):
دستگاه یک اتصالی مخصوص برای پیچش داشت.
مثال:
The machine had a special attachment for coilers.
معنی(example):
او به عنوان یک پیچزن ماهر در کارخانه شناخته میشود.
مثال:
He is known as a skilled coiler in the factory.
معنی فارسی کلمه coiler
:
شخص یا وسیلهای که اقدام به پیچیدن کرده یا میکند.