معنی فارسی coincidentally

B1

به‌طور تصادفی، به معنای اتفاقی و بدون برنامه‌ریزی قبلی است.

Occurring by coincidence; happening at the same time but not planned.

adverb
معنی(adverb):

In a coincidental manner.

example
معنی(example):

به‌طور تصادفی، من او را در کافه ملاقات کردم.

مثال:

Coincidentally, I met her at the café.

معنی(example):

آنها به‌طور تصادفی در یک زمان رسیدند.

مثال:

They arrived coincidentally at the same time.

معنی فارسی کلمه coincidentally

: معنی coincidentally به فارسی

به‌طور تصادفی، به معنای اتفاقی و بدون برنامه‌ریزی قبلی است.