معنی فارسی coinhabitor
B1فردی که در یک مکان مشترک زندگی می کند و مسئولیتهایی را به عهده دارد.
A person who shares a dwelling with others.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک همخانه، شما مسئولیتهای مشترکی برای فضا دارید.
مثال:
As a coinhabitor, you share responsibilities for the space.
معنی(example):
همخانه هزینههای خدمات عمومی را پرداخت کرد.
مثال:
The coinhabitor helped pay for utilities.
معنی فارسی کلمه coinhabitor
:
فردی که در یک مکان مشترک زندگی می کند و مسئولیتهایی را به عهده دارد.