معنی فارسی coky

B1

دل‌درد یا احساس ناراحتی ناشی از مصرف غذای زیاد یا سنگین است.

A feeling of discomfort or heaviness due to overeating or heavy food.

example
معنی(example):

بعد از خوردن زیاد، او احساس سنگینی کرد.

مثال:

He felt coky after eating too much.

معنی(example):

احساس سنگینی او را از جشن بزرگ پشیمان کرد.

مثال:

The coky feeling made him regret the feast.

معنی فارسی کلمه coky

: معنی coky به فارسی

دل‌درد یا احساس ناراحتی ناشی از مصرف غذای زیاد یا سنگین است.