معنی فارسی colometrically
B1به شیوهای که به اندازهگیری رنگها مرتبط است.
In a manner that relates to the measurement of colors.
- ADVERB
example
معنی(example):
رنگها بهطور کولومتریک برای اطمینان از دقت تحلیل شدند.
مثال:
The colors were analyzed colometrically to ensure accuracy.
معنی(example):
دادهها بهصورت کولومتریک در طول آزمایش جمعآوری شدند.
مثال:
Data was collected colometrically during the experiment.
معنی فارسی کلمه colometrically
:
به شیوهای که به اندازهگیری رنگها مرتبط است.