معنی فارسی colonialising
B1فرآیند یا عمل مستعمرهسازی، جستجوی کنترل و تسلط بر سرزمینهای جدید.
The process of establishing control over new territories.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در حال مستعمرهسازی مناطق جدید در سراسر قاره هستند.
مثال:
They are colonialising new regions across the continent.
معنی(example):
مستعمرهسازی سرزمینها یک عمل بحثبرانگیز بوده است.
مثال:
Colonialising territories has been a controversial practice.
معنی فارسی کلمه colonialising
:
فرآیند یا عمل مستعمرهسازی، جستجوی کنترل و تسلط بر سرزمینهای جدید.