معنی فارسی colorfully
B1به معنای با رنگهای متنوع و جذاب ارائه شدن یا توصیف شدن.
In a manner that is full of colors; vividly.
- ADVERB
example
معنی(example):
اتاق برای مهمانی به طور رنگارنگ تزئین شده بود.
مثال:
The room was colorfully decorated for the party.
معنی(example):
او تجربههای سفرش را به طرز رنگارنگی توصیف کرد.
مثال:
She colorfully described her travel experiences.
معنی فارسی کلمه colorfully
:
به معنای با رنگهای متنوع و جذاب ارائه شدن یا توصیف شدن.