معنی فارسی columnarity
B1ستونی بودن، به ویژگی یا کیفیت داشتن شکل یا ساختار ستونی اشاره دارد.
The quality or state of being columnar.
- NOUN
example
معنی(example):
ستونیت گیاه در الگوی رشد آن واضح است.
مثال:
The columnarity of the plant is evident in its growth pattern.
معنی(example):
تحقیق بر روی ستونیت گونههای مختلف متمرکز شده بود.
مثال:
The research focused on the columnarity of various species.
معنی فارسی کلمه columnarity
:
ستونی بودن، به ویژگی یا کیفیت داشتن شکل یا ساختار ستونی اشاره دارد.