معنی فارسی coma
B2 /ˈkoʊmə/کما، وضعیتی است که در آن فرد به طور موقت از هوش نرفته و بیدار نمیشود، معمولاً ناشی از آسیب مغزی.
A state of prolonged unconsciousness caused by illness or injury.
- noun
noun
معنی(noun):
A state of unconsciousness from which one may not wake up, usually induced by some form of trauma.
example
معنی(example):
پس از تصادف، او به کما رفت.
مثال:
After the accident, he fell into a coma.
معنی(example):
او پس از چندین ماه از کما بیدار شد.
مثال:
She woke up from a coma after several months.
معنی فارسی کلمه coma
:
کما، وضعیتی است که در آن فرد به طور موقت از هوش نرفته و بیدار نمیشود، معمولاً ناشی از آسیب مغزی.