معنی فارسی comeliness
C1زیبایی و جذابیتی که در ظاهر و رفتار فرد وجود دارد.
The quality of being pleasant to look at; beauty.
- NOUN
example
معنی(example):
زیبایی او مورد تحسین همه در اتاق قرار گرفت.
مثال:
Her comeliness was admired by everyone in the room.
معنی(example):
او درباره زیبایی او با تحسین بسیار صحبت کرد.
مثال:
He spoke of her comeliness with great admiration.
معنی فارسی کلمه comeliness
:
زیبایی و جذابیتی که در ظاهر و رفتار فرد وجود دارد.