معنی فارسی comeuppance
B2 /kʌmˈʌpəns/بدهی، مجازاتی که ناشی از کارهای بد انجام شده است.
A deserved punishment or fate that befalls someone.
- noun
noun
معنی(noun):
Retribution which is justly deserved.
example
معنی(example):
او بالاخره بعد از فریب همه، مجازات خود را دریافت کرد.
مثال:
He finally got his comeuppance after cheating everyone.
معنی(example):
مجازات او به خاطر تمام دروغهایش دیر رسیده بود.
مثال:
Her comeuppance was long overdue after all her lies.
معنی فارسی کلمه comeuppance
:
بدهی، مجازاتی که ناشی از کارهای بد انجام شده است.