معنی فارسی commissures
B2نقاط تلاقی یا اتصالاتی که ارتباط را بین بخش‌های مختلف یک سازه فراهم می‌آورد.
Connections or junctions that allow communication between different parts of an organism or structure.
- noun
noun
معنی(noun):
The joint between two bones.
معنی(noun):
A band of nerve tissue connecting the hemispheres of the brain, the two sides of the spinal cord, etc.
معنی(noun):
The line where the upper and lower lips or eyelids meet.
example
معنی(example):
اتصالات در مغز اجازه می‌دهد که بین نیمکره‌ها ارتباط برقرار شود.
مثال:
The commissures in the brain allow for communication between hemispheres.
معنی(example):
پزشک اهمیت اتصالات در سیستم عصبی را توضیح داد.
مثال:
The doctor explained the importance of commissures in the nervous system.
معنی فارسی کلمه commissures
:
نقاط تلاقی یا اتصالاتی که ارتباط را بین بخش‌های مختلف یک سازه فراهم می‌آورد.
