معنی فارسی commodiousness
B2فضای وسیع و راحت، جایی که به راحتی میتوان در آن حرکت کرد.
The quality of being spacious and comfortable.
- NOUN
example
معنی(example):
فضای وسیع آپارتمان مهمانان را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The commodiousness of the apartment impressed the guests.
معنی(example):
فضای وسیع هتل آن را به یک انتخاب محبوب تبدیل کرد.
مثال:
The commodiousness of the hotel made it a popular choice.
معنی فارسی کلمه commodiousness
:
فضای وسیع و راحت، جایی که به راحتی میتوان در آن حرکت کرد.