معنی فارسی common-law
B2قانون مشترک، سیستمی از حقوق که بر پایه سوابق قضائی و تصمیمات دادگاهها شکل میگیرد.
A legal system characterized by case law and the doctrine of precedent.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of or pertaining to common law.
معنی(adjective):
Relating to common-law marriage.
example
معنی(example):
سیستمهای حقوقی مبتنی بر کانون به قانونهای قضائی و سوابق قضائی اتکا دارند.
مثال:
Common-law systems rely on case law and judicial precedents.
معنی(example):
در کشورهای حقوقی عمومی، تصمیمات دادگاه منبع اصلی قانون هستند.
مثال:
In common-law countries, court decisions are a major source of law.
معنی فارسی کلمه common-law
:
قانون مشترک، سیستمی از حقوق که بر پایه سوابق قضائی و تصمیمات دادگاهها شکل میگیرد.