معنی فارسی communally
B1به شیوهای که برای همه افراد یک گروه یا جامعه مشترک باشد.
In a manner that is shared by a community or group.
- ADVERB
example
معنی(example):
پارک به طور مشترک توسط تمام ساکنان استفاده میشود.
مثال:
The park is used communally by all the residents.
معنی(example):
وعدههای غذایی که بهطور مشترک تقسیم میشوند میتوانند مردم را به هم نزدیکتر کنند.
مثال:
Communally shared meals can bring people closer together.
معنی فارسی کلمه communally
:
به شیوهای که برای همه افراد یک گروه یا جامعه مشترک باشد.