معنی فارسی communital
B1مرتبط با جامعه یا گروهی از افراد.
Relating to a community or the people of a community.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها یک رویکرد اجتماعی برای حل مشکلات محلی ایجاد کردند.
مثال:
They established a communital approach to solve local issues.
معنی(example):
روابط اجتماعی پیوندها را در محله تقویت میکند.
مثال:
Communital relationships strengthen bonds within the neighborhood.
معنی فارسی کلمه communital
:
مرتبط با جامعه یا گروهی از افراد.
