معنی فارسی commutable
B1قابل رفت و برگشت، به معنای مسیری که برای سفر روزانه بین محل زندگی و محل کار عملی یا ممکن است.
Describing a distance or route that can be easily traveled to and from on a regular basis, typically referring to work commutes.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Capable of being commuted.
example
معنی(example):
فاصله خانه او تا دفتر کار با قطار قابل رفت و برگشت است.
مثال:
The distance from his home to the office is commutable by train.
معنی(example):
او شغفی پیدا کرد که از شهرش قابل رفت و برگشت بود و این موضوع برایش راحت بود.
مثال:
She found a job that was commutable from her city, making it convenient for her.
معنی فارسی کلمه commutable
:
قابل رفت و برگشت، به معنای مسیری که برای سفر روزانه بین محل زندگی و محل کار عملی یا ممکن است.