معنی فارسی companable
B2قابل معاشرت، شخصی که با دیگران به راحتی ارتباط برقرار میکند.
Describes a person who is sociable and friendly.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به عنوان یک فرد قابل معاشرت در اداره شناخته میشود.
مثال:
He is considered a companable person at the office.
معنی(example):
قابل معاشرت بودن به تقویت روابط قوی کمک میکند.
مثال:
Being companable helps in building strong relationships.
معنی فارسی کلمه companable
:
قابل معاشرت، شخصی که با دیگران به راحتی ارتباط برقرار میکند.