معنی فارسی comparatively

B2 /kəmˈpæɹ.ə.tɪvli/

به صورت مقایسه‌ای، زمانی که دو یا چند چیز نسبت به یکدیگر بررسی و سنجیده می‌شوند.

In a manner that involves comparison; relatively.

adverb
معنی(adverb):

In a comparative manner.

معنی(adverb):

When compared to other entities

example
معنی(example):

به صورت مقایسه‌ای، هزینه زندگی در این شهر کمتر از پایتخت است.

مثال:

Comparatively speaking, this city has a lower cost of living than the capital.

معنی(example):

نتایج نسبت به سال گذشته به صورت مقایسه‌ای بهتر بود.

مثال:

The results were comparatively better this year than last year.

معنی فارسی کلمه comparatively

: معنی comparatively به فارسی

به صورت مقایسه‌ای، زمانی که دو یا چند چیز نسبت به یکدیگر بررسی و سنجیده می‌شوند.