معنی فارسی complacent

B2 /kəmˈpleɪsənt/

خودراضی بودن و احساس رضایت از وضعیت موجود بدون نگرانی از خطرات.

Showing smug or uncritical satisfaction with oneself.

adjective
معنی(adjective):

Uncritically satisfied with oneself or one's achievements; smug.

معنی(adjective):

Apathetic with regard to an apparent need or problem.

example
معنی(example):

تیم پس از موفقیت اولیه خود خودراضی شد.

مثال:

The team became complacent after their initial success.

معنی(example):

خودراضی بودن درباره سلامت خود می‌تواند به مسائل جدی منجر شود.

مثال:

Being complacent about your health can lead to serious issues.

معنی فارسی کلمه complacent

: معنی complacent به فارسی

خودراضی بودن و احساس رضایت از وضعیت موجود بدون نگرانی از خطرات.