معنی فارسی compound fracture
B2شکستگی مرکب، نوعی شکستگی که در آن استخوان از پوست خارج میشود و معمولاً آسیبهای بافت نرم نیز وجود دارد.
A fracture in which the bone pierces through the skin, often leading to more significant injury.
- noun
noun
معنی(noun):
A broken bone communicating with a co-existing skin wound.
example
معنی(example):
او در حادثه یک شکستگی مرکب داشت که نیاز به جراحی داشت.
مثال:
He suffered a compound fracture in the accident, which required surgery.
معنی(example):
شکستگی مرکب معمولاً جدیتر از یک شکستگی ساده است.
مثال:
A compound fracture is often more serious than a simple fracture.
معنی فارسی کلمه compound fracture
:
شکستگی مرکب، نوعی شکستگی که در آن استخوان از پوست خارج میشود و معمولاً آسیبهای بافت نرم نیز وجود دارد.