معنی فارسی compressibly
B1به صورت فشرده، به معنای انجام عمل فشردن به یک روش خاص.
In a manner that allows compression.
- ADVERB
example
معنی(example):
این ماده میتواند بهطور فشرده فشرده شود تا فضای کمتری اشغال کند.
مثال:
The material can be compressed compressibly to save space.
معنی(example):
هنگامی که گرم میشود، گاز بهطور فشرده گسترش مییابد.
مثال:
When heated, the gas expands compressibly.
معنی فارسی کلمه compressibly
:
به صورت فشرده، به معنای انجام عمل فشردن به یک روش خاص.