معنی فارسی compulsively

B1

به صورت وسواسی، انجام عملی به شکلی که غیرقابل کنترل و تکراری باشد.

In a manner that is driven by an irresistible urge.

adverb
معنی(adverb):

In a compulsive manner; obsessively.

example
معنی(example):

او به طور وسواسی ایمیل‌هایش را حتی در تعطیلات آخر هفته چک می‌کند.

مثال:

He checks his emails compulsively, even on weekends.

معنی(example):

او به طور وسواسی همه چیز را در خانه‌اش مرتب می‌کند.

مثال:

She compulsively organizes everything in her house.

معنی فارسی کلمه compulsively

: معنی compulsively به فارسی

به صورت وسواسی، انجام عملی به شکلی که غیرقابل کنترل و تکراری باشد.