معنی فارسی compunction
B2 /kəmˈpʌŋk.ʃən/ندامت، احساسی از پشیمانی و گناه به خاطر انجام کاری نادرست.
A feeling of guilt or moral scruple that prevents or follows the doing of something bad.
- noun
noun
معنی(noun):
A pricking of conscience or a feeling of regret, especially one which is slight or fleeting.
example
معنی(example):
او از اینکه به دوستش کمک نکرده بود کمی احساس ندامت کرد.
مثال:
He felt some compunction for not helping his friend.
معنی(example):
در حالی که دزدی احساس بدی دارد، بسیاری از دزدان هیچ احساسی از ندامت ندارند.
مثال:
While stealing feels wrong, many thieves experience no compunction.
معنی فارسی کلمه compunction
:
ندامت، احساسی از پشیمانی و گناه به خاطر انجام کاری نادرست.