معنی فارسی conceptible
B1قابل تصور، چیزی که میتوان آن را در ذهن تصور کرد و به صورت واضح درک شود.
Able to be conceived or imagined.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ایده قابل تصور بود، حتی اگر پیچیده بود.
مثال:
The idea was conceptible, even if it was complex.
معنی(example):
در تئوری، همه راهحلها با توجه به زمینه مناسب قابل تصور هستند.
مثال:
In theory, all solutions are conceptible given the right context.
معنی فارسی کلمه conceptible
:
قابل تصور، چیزی که میتوان آن را در ذهن تصور کرد و به صورت واضح درک شود.