معنی فارسی concertize

B1

برگزاری کنسرت یا اجراهای زنده موسیقی.

To perform in concert; to give public musical performances.

verb
معنی(verb):

To perform in concerts

معنی(verb):

To adapt to the concert form

example
معنی(example):

او برنامه دارد تابستان آینده در اروپا کنسرت برگزار کند.

مثال:

She plans to concertize in Europe next summer.

معنی(example):

او امیدوار است با ارکسترهای معروف کنسرت برگزار کند.

مثال:

He hopes to concertize with renowned orchestras.

معنی فارسی کلمه concertize

: معنی concertize به فارسی

برگزاری کنسرت یا اجراهای زنده موسیقی.