معنی فارسی conclamant

B1

شخصی که درخواست یا شکایتی ارائه می‌دهد.

One who makes a claim, especially in a legal context.

example
معنی(example):

شخص خواهان در جلسه صحبت کرد تا نگرانی‌های خود را بیان کند.

مثال:

The clamant spoke up during the meeting to express concerns.

معنی(example):

هر خواهان حق دارد مورد خود را ارائه کند.

مثال:

Each clamant has the right to present their case.

معنی فارسی کلمه conclamant

: معنی conclamant به فارسی

شخصی که درخواست یا شکایتی ارائه می‌دهد.