معنی فارسی concordable
B2قابل توافق، به معنای این که بتوان با هم یا به طور مؤثر مطابقت داشت.
Able to be brought into agreement or harmony.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مجموعههای داده قابل توافق هستند و مقایسه آسانی را فراهم میکنند.
مثال:
The data sets are concordable, allowing for easy comparison.
معنی(example):
این نتایج با یافتههای قبلی قابل توافق هستند.
مثال:
These results are concordable with previous findings.
معنی فارسی کلمه concordable
:
قابل توافق، به معنای این که بتوان با هم یا به طور مؤثر مطابقت داشت.