معنی فارسی concordity

B2

هماهنگی به حالتی اطلاق می‌شود که در آن دو یا چند عنصر به توافق و سازگاری می‌رسند.

The quality of being in harmony or agreement.

example
معنی(example):

هم‌خوانی این دو نظریه بسیاری از محققان را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The concordity of the two theories surprised many researchers.

معنی(example):

دستیابی به هم‌خوانی بین مجموعه‌های داده مختلف برای تجزیه و تحلیل دقیق حیاتی است.

مثال:

Achieving concordity between different data sets is crucial for accurate analysis.

معنی فارسی کلمه concordity

: معنی concordity به فارسی

هماهنگی به حالتی اطلاق می‌شود که در آن دو یا چند عنصر به توافق و سازگاری می‌رسند.