معنی فارسی concorporating

B1

عمل ادغام کردن یا ترکیب کردن چندین عنصر یا ایده به‌طور هم‌زمان.

The act of combining or integrating different elements or ideas.

example
معنی(example):

آن‌ها در حال حاضر در حال ادغام کردن فناوری‌های جدید در فرایند تولید خود هستند.

مثال:

They are currently concorporating new technologies into their production process.

معنی(example):

ادغام کردن دیدگاه‌های مختلف می‌تواند همکاری تیمی را افزایش دهد.

مثال:

Concorporating various perspectives can enhance team collaboration.

معنی فارسی کلمه concorporating

: معنی concorporating به فارسی

عمل ادغام کردن یا ترکیب کردن چندین عنصر یا ایده به‌طور هم‌زمان.