معنی فارسی concussation

B2

ضربه‌ای که به سر وارد می‌شود و می‌تواند باعث آسیب شود.

An impact or hit on the head that can result in injury.

example
معنی(example):

Concussation می‌تواند اگر درمان نشود به مشکلات جدی سلامتی منجر شود.

مثال:

Concussation can lead to serious health issues if untreated.

معنی(example):

پس از concussation، او به چند روز استراحت نیاز داشت.

مثال:

After the concussation, he needed to rest for a few days.

معنی فارسی کلمه concussation

: معنی concussation به فارسی

ضربه‌ای که به سر وارد می‌شود و می‌تواند باعث آسیب شود.