معنی فارسی conductory
B1هدایتگر، مادهای که توانایی انتقال الکتریسیته یا گرما را داشته باشد.
Having the quality or property of conducting electricity or heat.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ماده هدایتی است و به خوبی گرما را منتقل میکند.
مثال:
This material is conductory and transfers heat well.
معنی(example):
شما باید مواد هدایتی را برای سیمکشی کارآمد انتخاب کنید.
مثال:
You should choose conductory materials for efficient wiring.
معنی فارسی کلمه conductory
:
هدایتگر، مادهای که توانایی انتقال الکتریسیته یا گرما را داشته باشد.